آتش نشانی
یکی از بازیهای مورد علاقه آرتین خان ما بازی با تلفن هست . خوشبختانه جز ضربه زدن به تلفن و گاهی گرفتن شماره هایی که وجود ندارند اتفاق دیگری نیفتاده بود . تا اینکه ... جمعه که مهمان مادرجون بودیم و طبق معمول آرتین خان در حال بازی با تلفن بود ما صدای الو بفرمایید رو از آنطرف خط شنیدیم و چون هول شده بودیم تلفن را قطع کردیم . با زدن دکمه تکرار متوجه شدیم که این گل پسر با شماره ۱۲۵تماس گرفته است!!! ...
نویسنده :
مامان آرتین
10:53
آلبوم آرتین
این هم یه آلبوم از عکسهای آرتین خان تو یکسال اول زندگی . آرتین یک روزه . ( بیمارستان ) آرتین ۲ ماهه ( تو بغل بابایی ) آرتین ۳ ماهه . ۴ ماهگی . ( شست خوری هنگام خواب ) ۵ ماهگی . این هم پنج ماهگی آرتین تو مشهد . همراه مامان و بابا . ۶ ماهگی آرتین خان . ۷ ماهگی : ۸ ماهگی ۹ ماهگی ۱۰ ماهگی . ۱۱ ماهگی . این هم جشن تولد یکسالگی . ...
نویسنده :
مامان آرتین
11:43
آرایشگاه
هفته پیش با آرتین رفتیم آرایشگاه عمو سجاد تا موهای آرتین خان را کوتاه کنیم. کلی دلهره داشتیم که داد و قال راه بیندازد . اما خداییش آرتین جان حال اساسی به ما داد . اصلاْ گریه نکرد نه موقع کوتاه کردن موهایش و نه موقع سشوار کشیدن . پسرم واسه خودش مردی شده . این قبل از کوتاهی این هم بعدش اگه نمی نوشتم قبل و بعد اصلاْ معلوم نبود !!!! ...
نویسنده :
مامان آرتین
9:28
تقویم سال ۹۰
بدون شرح
سخت و شیرین
من و آرتین و آقای پدر رفتیم قدم زنی ! هم سخت بود و هم شیرین . اولین بار بود که آرتین کفش می پوشید ( کفش سوت سوتی که خاله جونش خریده ) و با ما قدم می زد .. آقای پدر میوه خرید و من و آرتین دست در دست هم کمی قدم زدیم. آرتین دوست داشت پاهای کوچولویش را روی برگها یا ته سیگار و هر آشغالی که روی زمین بود بگذارد. یا بنشیند روی زمین و با آنها بازی کند . دوست داشت برود سمت موتوری که کنار پیاده رو پارک بود. به فروشگاه که رفتیم . مواظب بودم به وسایل یخچال که باز بود دست نزند که جع...
نویسنده :
مامان آرتین
8:43
مامان یا بابا
این آرتین جان ما برای من و آقای پدر تقسیم کار کرده!! هر وقت دلش بازی و بغل می خواهد می رود سراغ بابایش و خودش را برایش لوس می کند و جز پدرش کسی را نمی خواهد . هر وقت که گرسنه باشد و یا خوابش بیاید به سراغ من می آید . در این موارد سراغ پدرش نمی رود !! ...
نویسنده :
مامان آرتین
8:40